واحد مشاهیرو بزرگان تبیان زنجان-
کاظم قلمچی (زاده ۱۳۳۴ در تهران) بنیانگذار کانون فرهنگی آموزش (قلمچی) میباشد. وی دانشآموخته مهندسی معدن از دانشگاه تهران است.
زندگی
او در سال ۱۳۳۴ در یکی از محلات جنوب تهران متولد شد. او یک برادر دارد و مادر او معلم بودهاست که نقش زیادی در زندگی وی داشتهاست. او به علت شرایط نامناسب اقتصادی خانواده از کلاس چهارم ابتدایی مجبور به کار کردن بودهاست. در سال ۱۳۵۲ در رشته مهندسی معدن در دانشگاه تهران پذیرفته میشود. در سال ۱۳۷۰ کانون فرهنگی آموزش را تاسیس کرده و در سال ۱۳۷۲ ایده برگزاری آزمونهای منظم را عملی کرد.
مصاحبه اول
امین حسینی در گزارشی سیر موفقیت قلم چی را شرح داده است و در توضیح آن آورده است : کودکیاش مثل یک دون کورلئونه واقعی روی خط فقر و سختی گذشت اما شروع تمام موفقیتهایش به تلاشهای مادر وابسته بود؛ مادری که تا ششم دبستان درس خوانده بود، برای پنجم ابتداییها تدریس میکرد و ماهی ۱۰۰ تومان هم حقوق میگرفت و ادامه تحصیل هم میداد. روزگار سختی را میگذراندند. حقوق کم بود و خرج زیاد.
او مجبور بود برای کمک به مادر و برادرش تابستانها کار کند و برای دبیرستان هم سراغ مدارس شبانه برود. خودش در معدود مصاحبههایی که با مجلههایی مثل کار آفرینان و خانواده سبز انجام داده، میگوید: «از دوران دبستان تابستان که شروع میشد میرفتم سر کار. حقوقم کم بود اما بالاخره به یک دردی میخورد. سه سال آخر دبیرستان بود که دیگر کار کردن تابستانها به تنهایی کفافمان را نمیداد. همین شد که روزها کار میکردم و شبها درس میخواندم».
قلمچی کنکور میدهد
با هر مشقت درس تمام میشود. یا باید سراغ کار برود و یک حقوق بخور و نمیر در انتهای برج راضیاش کند یا با مدرک شاگرد اولی بچههای متفرقه عزمش را جزم کند و برود توی دل کنکور: «میخواستم قیددانشگاه رفتن را بزنم و بروم دنبال زندگی. چون اصلا فکرش را هم نمیکردم در دانشگاه تهران قبول شوم. بدون انتظار برد، پایینترین رشتهای که میشد در دانشگاه تهران قبول شد، یعنی مهندسی معدن را انتخاب کردم و در کمال ناباوری اول شدم».
اولین تدریس زندگیاش در ده سالگی انجام شد. سعید شبقره، استاد معارف و یکی از همراهان دائمی کانون فرهنگی آموزش میگوید: «از ابتدا بهشدت به تدریس علاقه داشت. آن طور که من از تعریفهایش شنیدهام، دوران دانشجویی با یک دوچرخه سراغ تدریس خصوصی میرفته». قلمچی سپس با تنی چند از دوستانش کار تدریس خصوصی را در آموزشگاهی با نام البرز پی میگیرد و رسما تبدیل میشود به یک معلم تدریس خصوصی.
کانون فرهنگی آموزش
سالهای بعد از جنگ است و مردم از نظر اقتصادی چندان وضعیت مناسبی ندارند… سال ۷۲ اتفاق مهم در تاریخ کنکور ایران رقم میخورد؛ یک حادثه شیرین کنکوری؛ اولین آزمون به شیوه قلمچی در زیرزمین دبستان آزادگان، خیابان بوستان چهارم در منطقه پاسداران تهران برگزار شد و نزدیک به ۶۰ نفر هم داوطلبانه آمدند و در آن شرکت کردند.
شبقره از آن روزها میگوید: «قلمچی با سرمایه زیر صفر و در واقع همان حقوق معلمی شروع کرد. ساختمان سیدخندان را اجاره کرد و برای گروه بسیار کمی از داوطلبان آزمون برگزار میکرد.
به گفته خودش غیر عادی به نظر میرسید بچههایی که یک عمر از امتحان فراری بودند آن هم در روز جمعه بیایند و داوطلبانه امتحان بدهند». او متوجه شده بود چیزی حدود ۷۵ درصد بچهها امکان استفاده از کلاسهای کنکور را ندارند و خودشان درس میخوانند؛ بنابراین احساس کرد بهترین حالت ممکن طراحی برنامه منظمی است که کمکشان کند تا به صورت خودآموز پیش بروند و در نوع خواندنشان نظم ایجاد کنند.